۱۳۸۱ تیر ۲۳, یکشنبه

-چيزی نمی گی ؟

-چی بگم ؟

-هيچی ،يه چيزی بگو ديگه .اگه سوت هم بزنی از اين سکوت بهتره .

-همين يه قلمو بلد نيستم.

-اون دو تا کفتر چاهی رو می بينی ؟

-اوهوم.

-فکر می کنی که اونها هم با هم حرف می زنند ؟

-آره خوب ،ولی ما زبونشون رو نمی فهميم.

-آره ،من هم همينطورفکر می کنم

-فکر می کنی اين دوتا چطور با هم آشنا شدند ؟

-چه می دونم .به سختی !

-نه جدی می گم ؟!

-خب معلومه ديگه .اين کفتر خوشگله مثل خانوما نشسته تا اون آقاکفتره بياد درکش کنه.

-خب تو از کجا می دونی ؟

-معلومه ديگه.اصلا همه کائنات همينطوری هستند.

-اکثرشون .ولی نه همشون.

-مهم اينه که ما آدما اينطوری هستيم.

-هااااااااان. ببين همينه ديگه.

-چيه ؟

-خب من می گم که دليلی نداره که اينطوری باشه .

-اين تو فطرت زنه که دلبری و طنازی کنه و کسی بايد باشه تا نازش رو بخره.فطرت هم دليل نمی خواد.

-شما مجسمه فطرت زنان هستيد خانومی ؟

-نه ،اصلا تو مگه زنی که واسه خودت تئوری زنانه می دی؟

-نه ،من می گم که ممکنه که از رسم و رسومات تاريخی و برچسب های عرف اجتماع و قوانين مذهبی و اينجور چيزا باشه.

-نه ،يه چيزی بالاتر از ايناست. جزو فطرت زنه و شما هم چون زن نيستيد ،نمی تونيد درک کنيد.به طرز اسفناکی متاسفم .

- ببينيد زير فشار زن بودن شهيد نشيد يهو ؟!

-بی مزه !

.......

.......

......

اصلا می دونی چيه. الهی حرف زدن بميره .ديدی وقتی ساکتيم ،چقدر باهم تفاهم داريم.

الهی حرف زدن بميره

خداوند با آفرينش زبان راه ارتباط آدمها از طريق عقل را آسان کرد و در ارتباط آنها از طريق احساس حجابی بزرگ ايجاد کرد.ترديد نکنيد!