خب خانوم گل به خودش افتاده و پس از يک دوره کم کاری يهو شونصد تا مطلب پست کرده تو چند روز.
مطالبش هم خيلی خوندنی هستند.همشون.
مثلا اين يکی که خانوم گل دارد بلند بلند فکر می کند
يا اين يکی که از يه نفر ديگه نقل کرده :
بعضی از وبلاگها مثل ...
يکی از حرفهايي که زده بود و من بيشتر باهاش کار دارم ،اين بود :
"ميدوني چيه؟خيلي از ماها كه به جون دين افتاديم ، دليلش فقط و فقط محدوديتهاي ايجاد شده سر راه ارتباط با جنس مخالفه.باور نميكني برو وبلاگ بخون.مال منو هم بخون.اگر منسوبين به دين اجازه ارتباط آزاد رو بدن همه مخلصشون ميشن.امتحانش ضرر نداره.درسته يا غلط؟من چه ميدونم.من فقط ميدونم همه دلشون عشق(+سكس)ميخواد.اون هم از نوع زميني."
اين يه جورايي درسته و از خيلی جهات نادرست. اولا اونطور که من از اين حرف استنباط می کنم ،اينه که خب منظور از دين در واقع همون حکومت هستش.چرا که خود دين به تنهايي نمی تونه هيچ کس رو مجبور کنه .بلکه ضامن اجرای دين و يا همون حافظان بيضه های مبارک دين هستند که می تونند آدم رو محدود کنند.
در اين شکی نيست که ايستادن يک نيرو در مقابل يکی از ابعاد مهم وجود آدم ،يعنی عشق زمينی به تنهايي آدم رو وامی داره که با اون نيرو مبارزه کنه .حتی اگه اون نيرو خدا باشه.در اين هم شکی نيست که ارتباط بين جنس مخالف تو کشور ما در اثر اين محدوديت ها تا حد زيادی بيمارگونه است.خيلی از مسائلی که برای جوون های 20 ، 25 ساله ما موضوعيت داره ،واسه ديگران تو سن نوجوونی حل شده. تو ايران دو تا دختر و پسر دانشجو بعضا واسه جزوه گرفتن از هم به يه حالت شرم و حيايي دچار می شند يا واسه ارتباط با هم انقدر معذب هستند که مثلا تو انگليس دختر پسربچه های راهنمايي نسبت بهم دارند.
ولی اين فقط و فقط خيلی اين حرف رو انتقادپذير کرده.اولا اين تفکر خيلی نادرسته که بگيم اگه اين محدوديتهای ارتباط جنس مخالف با هم برداشته بشه ،ديگه همه مخلصشون می شن.ديگه اگه بخوايم خيلی دست کم بگيريم ،بايد بگيم که اگه از اسارت پايين تنه رها بشن، بالاتنه شون بيشتر بکار می افته و آزادی های متعالی تری رو طلب می کنند.
اين صاحبان قدرت خيلی بهتر از من و تو می دونند که اگه يکی رو گرسنه نگه داری ،به فکر عشق ورزيدن نمی افته . و اگه پايين تنه اش اسير باشه ، دموکراسی و آزادی بيان رو کشک می دونه.هيچ مبارزی نمی تونه با شکم گرسنه و آلت آخته(کپی رايت از باکره) مبارزه کنه.
ثانيا حتی در شرايط فعلی هم اين نتيجه گيري می تونه نادرست باشه. تازه من فکر می کنم که جوونهای ما بايد خيلی باهوش هم باشند که از پشت نيازهای اوليه و پرزرق و برقی مثل نون يا سکس ، حق اصلی تر و متعالی تر خودشون يعنی آزادی رو ببينند. ديگه از نون واجب تر و حياتی تر که پيدا نمی شه.ولی بارها حربه نان ضروری تر است يا آزادی که از طرف صاحب منصبان دينی مطرح شده ،اثری نکرده.
همه می دونيم که تحصن های 18 تير واسه آزادی بيان بود و نه آزادی جنسی.
مطالبات خيلی از زنها تنها به آزادی پوشش دلخواه خودشون محدود نمی شه.اونها دارن با خيلی از قانون های رسمی که حاصل طرزنگاه جنس دومی به زن هستش مبارزه می کنند.
احساس می کنم که گاهی اوقات ما تو وبلاگهامون زيادی صادق می شيم.بابا آره بخدا ،درسته !گاهی اوقات سکس خون ما انقدر پايين مياد که ممکنه به سوراخِ (...) هم رحم نکنيم . ولی اين همه چهره ما که نيست . بعد از برآورده شدن اين نيازهامون ،تعطيل که نمی شيم .تازه آغاز می شيم.
چيزی که گاهی اوقات تو نتيجه گيريهای خانوم گل می بينم ، يه نوع تعميم های خيلی عجولانه و غيرمنطقی هستش.البته اقرار می کنم که اين دردی هستش که خودم به نوع حادترش دچار هستم.خيلی اوقات ناخودآگاه يک مصداق يک موضوع رو به کل اون موضوع ربط می دم.پس الان هم حق دارم که اينطوری انتقاد کنم !!!اين احتمال هم هستش که اينو همينطوری و واسه خودش گفته باشه و من يه خورده زيادی جدی گرفته باشم.ولی خب يه بار ديگه هم يه مطلب تو همين مايه ها نوشته بود که من احساس کردم که اين يک ايده ثابت براش شده باشه.
(...)راستی اون جای خالی رو هم بنا به تجربه شخصی خودتون پر کنيد.D: