۱۳۸۱ تیر ۲۰, پنجشنبه

تنهاييم رو فهميدی چی بود؟ از جنس خودت بود.نه بودنش امکان پذير بود و نه نبودنش.
راز مانا شدنت رو فهميدی چی بود ؟ جاودان کردن لحظه هاي پوچی که می تونست به بی ثمری زندگی کردن بگذره ،اما به غمی بزرگ آميخته شد.
نگاهت رو فهميدی چی بود ؟ لرزش بر پيکره يک قلب که از ضربان منظم و تکراری خودش خسته می شد.
پسنی و بلندی غرورم رو فهميدی چی بود؟ شکستن فواره بود بعد از اينکه وسعت درياچه رو از اون بالا ديده بود.
شونه هات رو فهميدی چی بودند ؟ امن ترين تکيه گاه دنيا برای گذاشتن سر خستگيهام.
رويای داشتنت رو فهميدی چی بود؟ وقتی که نبودی ؟ پلی بود که منو از دنيای واقعيت و آنچه که هست ، به آنچه که بايد باشد می آورد.
قصه شبم رو شنيدی چی بود؟ جستجوی اسم شب تو بود.اسمی که هيچ وقت اونو بهم نگفتی .
کابوس رفتنت رو فهميدی چی بود ؟آزمون تلخ بی همسفری وقتی که راه سفر در پيش پاهای مشتاق من باز شده بود.
خواستنت رو فهميدی چی بود ؟ بهونه ای واسه نفس کشيدن وقتی که همه خواستنی ها رنگ می باختند.
کمترين ثمره عشقم رو فهميدی چی بود ؟ اينکه ديگه هيچ کی نمی تونه تو قمار منو شکست بده. من شدم قهارترين قمارباز تاريخ.