۱۳۸۱ تیر ۱۸, سه‌شنبه

فرياد اعتراض ما

امشب حوالی ساعت 9 داشتم با خطی های وليعصر-آرياشهر ميومدم خونه. تو تقاطع کارگر جلال آل احمد پشت ترافيک مونديم.باوجوديکه چراغ تازه قرمز شده بود ،ملت مدام بوق می زد.اون هم نه بصورت منقطع و پراکنده ،بلکه بصورت پيوسته و ريتم دار.تنها ايده ای که به ذهن آدم متبادر می شد،اين بود که خب خَر کله يه خانواده رو گاز گرفته و دارند عروسشون رو تو اين ساعت و از اين مسير شلوغ همراهی می کنند.

رو صندلی جلو يه خانوم و دخترش کنار راننده نشسته بودند.چندبار سرشون رو اين ور و اون ور کردند تا چشمشون به جمال عروس روشن بشه .ولی چون به نتيجه نرسيدند، شروع کردند به پچ پچ زنانه .

راننده که متوجه مکالمه اونها شده بود گفت: "نه بابا ،عروس کجا بود.بخاطر 18 تيره !"

پيش خودم گفتم که 18 تير که خب آره .ولی چرا بوق.اون هم واسه اعتراض. تا اونجايي که ما می دونيم اين صوت شريف تا حالا واسه ابراز خوشحالی های قومی و جاده ای بکار می رفت.

واقعا معلوم نبود که چه خبره .معلوم نبود که ملت داره به ريش حکومت می خنده يا حکومت به ريش ملت.شايد هم داشتند سالگرد ازدواج استبداد و تحجر رو گرامی می داشتند و واسه ثمر دادن هر ساله اين پيوند مبارک و ميمون (!) دعا می کردند.

پيش خودم فکر می کردم که چقدر کم شديم که بايد فرياد اعتراض خودمون رو اينطوری و با اين اصوات مبتذل و حقير بيان کنيم .بار خفقان رو روی همه وجودم حس کردم.انقدر صداها رو تو سينه خفه کردند که نمی تونيم فرياد شادی رو از غم ،اعتراض رو از حمايت تشخيص بديم. به اين می گند جامعه متحد و يکصدا (تکصدا ؟!)

اگه همينطور پيش بره تا يه مدت ديگه اين بيب بيب صدای استاندارد و ملی مون می شه.

گشنه می شيم ، می گيم بيب بيب !

تشنه می شيم ، می گيم بيب بيب !

اکسيژن خونمون مياد پايين ، می گيم بيب بيب !

سکس خونمون پايين مياد ،می گيم بيب بيب !

عاشق می شيم ،می گيم بيب بيب !

می خوايم بگيم دوستت دارم ، می گيم بيب بيب !

(حداقل اين آخريش زياد بدک نيست ،چون آدم رو از مقابله با يک نبرد درونی و جانفرسا نجات می ده! بقيه ش رو ديگه نمی دونم!)

ما هم خوبه باهاشون همصدا بشيم.speaker ها روشن ،ميکروفون ها رو تو دستتون بگيريد.حالا يک ،دو ، سه .حاضر؟ !

بيب ،بيب ،بيب ،..........