۱۳۸۴ تیر ۱۶, پنجشنبه

جامعه مدنی يا چکونه آموختم از ماهيت خود نهراسم و به زندگی عشق بورزم!

بدون ترديد طبيعت يکی از شگرف ترين بازيهای خود را با انسان انجام داده است. موجودی که دقيقا مشخص نيست در اثر چه نوع جهشی به اين توانايی خارق العاده در خيالبافی دست يافته است. قدرتی که بواسطه آن حتی غره به آفرينش چيزهايی است که طبيعت از بوجود آوردن آنها عاجز بوده است!
خودبينی و احساس منحصربفرد بودن را چه ويژگی جداگانه يا ثمره خيالبافی های آدميزاد در نظر بگيريم، نمی توان مسيری را که او تا رسيدن به برج عاج فعلی خود پيموده است، انکار کرد. موجودی که در اين توهم آنچنان فرو رفت که خود را مرکز کائنات پنداشت و ابر و باد و مه و خورشيد و فلک را همه در خدمت بودن خود فرض کرد.

ولی دوران تکيه بر بام آفرينش دولت مستعجل بود و خودبينی آدميزاد مهلک ترين ضربات را از خودش دريافت کرد. توهم قبله عالم بودن با همه جهد و تلاشی که کليسا برای حفظ شان آدميت نمود، فرو ريخت. اندکی بعد کافری خدانشناس شجره طيبه آدميزاد، ميمون شريف، را در جلوی چشمان او آورد و به اين موجود دم بريده نشان داد که با بريدن دم و ايستادن بر پاهای خود نمی تواند از ماهيت پيشين خود فرار کند. با تيزتر شدن سلاح تکنولوژی، آدميزاد بت و مقدسات خود را يکی پس از ديگری فتح کرد و حتی بر روی آنها قضای حاجت نمود.

به نظر می رسد پس از فروريختن های متوالی برج های عاج آدميزاد، او مسير خود را در يکی از سربالايی های تند تاريخ گرد کرده است و مسير واروونه ای را برای يافتن جايگاه واقعی خود پيموده است. گويا او در ناخودآگاه به اين نتيجه رسيده است که بجای اصرار بر وجه تمايز خود از نظام هستی، سعی کند راههای برآوردن لذت های خود را هموار سازد. جامعه مدنی، وعده ای است که با آن انسان سرگشته عصيانگر ناآرام را به يک شهروند منظم و قانع و سربه زير تبديل کنند.

در جامعه مدنی چيزی برای تغيير دادن وجود ندارد. در اينجا انسان امروز با واقعيت کنار می آيد و روشهای بهره وری از لذتهای موجود را نهادينه می کند:
او مذهب را با اهل قبور تنها می گذارد تا لاشه اش را بصورت عادلانه بين موجودات مرده خوار تقسيم کند.
امانت الهی اش را بر دوش مترسک ها می گذارد تا بر عقده های خود-هيچ-بينی ديرينه آنها مرهمی باشد.
و بالاخره عشق افلاطونی اش را خشک می کند، آن را در کتاب شازده کوچولو می گذارد و به آدرس سياره تنها، چمنزار دلها، روبروی گل سرخ می فرستد.

"اگر قلب هايمان را در شهر يخی فروختيم، حداقل تن هايمان را از هم دريغ نکنيم"و شايد اين جمله عاشقانه ترين احساسی است که ممکن است بين دو شهروند پاکيزه در يک جامعه مدنی رد و بدل شود!
جامعه مدنی يا چکونه آموختم از ماهيت خود نهراسم و به زندگی عشق بورزم!

بدون ترديد طبيعت يکی از شگرف ترين بازيهای خود را با انسان انجام داده است. موجودی که دقيقا مشخص نيست در اثر چه نوع جهشی به اين توانايی خارق العاده در خيالبافی دست يافته است. قدرتی که بواسطه آن حتی غره به آفرينش چيزهايی است که طبيعت از بوجود آوردن آنها عاجز بوده است!
خودبينی و احساس منحصربفرد بودن را چه ويژگی جداگانه يا ثمره خيالبافی های آدميزاد در نظر بگيريم، نمی توان مسيری را که او تا رسيدن به برج عاج فعلی خود پيموده است، انکار کرد. موجودی که در اين توهم آنچنان فرو رفت که خود را مرکز کائنات پنداشت و ابر و باد و مه و خورشيد و فلک را همه در خدمت بودن خود فرض کرد.

ولی دوران تکيه بر بام آفرينش دولت مستعجل بود و خودبينی آدميزاد مهلک ترين ضربات را از خودش دريافت کرد. توهم قبله عالم بودن با همه جهد و تلاشی که کليسا برای حفظ شان آدميت نمود، فرو ريخت. اندکی بعد کافری خدانشناس شجره طيبه آدميزاد، ميمون شريف، را در جلوی چشمان او آورد و به اين موجود دم بريده نشان داد که با بريدن دم و ايستادن بر پاهای خود نمی تواند از ماهيت پيشين خود فرار کند. با تيزتر شدن سلاح تکنولوژی، آدميزاد بت و مقدسات خود را يکی پس از ديگری فتح کرد و حتی بر روی آنها قضای حاجت نمود.

به نظر می رسد پس از فروريختن های متوالی برج های عاج آدميزاد، او مسير خود را در يکی از سربالايی های تند تاريخ گرد کرده است و مسير واروونه ای را برای يافتن جايگاه واقعی خود پيموده است. گويا او در ناخودآگاه به اين نتيجه رسيده است که بجای اصرار بر وجه تمايز خود از نظام هستی، سعی کند راههای برآوردن لذت های خود را هموار سازد. جامعه مدنی، وعده ای است که با آن انسان سرگشته عصيانگر ناآرام را به يک شهروند منظم و قانع و سربه زير تبديل کنند.

در جامعه مدنی چيزی برای تغيير دادن وجود ندارد. در اينجا انسان امروز با واقعيت کنار می آيد و روشهای بهره وری از لذتهای موجود را نهادينه می کند:
او مذهب را با اهل قبور تنها می گذارد تا لاشه اش را بصورت عادلانه بين موجودات مرده خوار تقسيم کند.
امانت الهی اش را بر دوش مترسک ها می گذارد تا بر عقده های خود-هيچ-بينی ديرينه آنها مرهمی باشد.
و بالاخره عشق افلاطونی اش را خشک می کند، آن را در کتاب شازده کوچولو می گذارد و به آدرس سياره تنها، چمنزار دلها، روبروی گل سرخ می فرستد.

"اگر قلب هايمان را در شهر يخی فروختيم، حداقل تن هايمان را از هم دريغ نکنيم"و شايد اين جمله عاشقانه ترين احساسی است که ممکن است بين دو شهروند پاکيزه در يک جامعه مدنی رد و بدل شود!
بدون شرح!
بهش SMS می زنم و می گم : "ناقلا چرا صدات درنمياد؟ شنيدم احمدی نژاد می خواد وزارت خونه ای تشکيل بده با عنوان فشار و ضدفشار و تو رو بکنه وزير! درسته؟"
می فرمايند : "ما فشارهامون رو داديم که اونو آورديم(ادبيات رو حال می کنيد جانِ من؟!) ديگه نوبت بازنشستگی مونه! "
بدون شرح!
بهش SMS می زنم و می گم : "ناقلا چرا صدات درنمياد؟ شنيدم احمدی نژاد می خواد وزارت خونه ای تشکيل بده با عنوان فشار و ضدفشار و تو رو بکنه وزير! درسته؟"
می فرمايند : "ما فشارهامون رو داديم که اونو آورديم(ادبيات رو حال می کنيد جانِ من؟!) ديگه نوبت بازنشستگی مونه! "
انا لله و انا اليه راجعون!

بعد از 8 سال تلاش و هزينه دادن برای دموکراسی، اين نتيجه ايست که ملت ما گرفته: حذف آخرين نماد(هر چند نمايشی) دموکراسی و فتح کليه منابع قدرت و ثروت توسط حکومت اقتدارگرا!
صرف نظر از ياس و افسردگی که اين روزها تا پوست استخون آدم نفوذ می کنه، يايد نتايج اين بازی دموکراسی رو بپذيريم. دعواهای صدمن يک غازی که می خواد تحريميان، اصلاح طلبان، فرهيختگان يا اپوزيسيون حراف رو بعنوان شکست خوردگان اين انتخابات معرفی کنه، فايده نداره. بازنده يا برنده اصلی اين انتخابات در نهايت همين مردم هستند.
تقريبا همه تحليل های سياسی در اين موضوع متفق القول بودند که اين انتخابات پيام مهمی برای جماعت فرهيخته مبارز و روشنفکران اين مملکت داشت و فرصت مناسبی بود تا بتونند نتايح سالهای مبارزه خودشون رو به بوته عمل بگذارند و بفهمند که چقدر از دنيا و دغدغه های اصلی دور هستند.
احمدی نژاد 17 ميليون رای آورد. اگر حتی بخشی از اين رای ها رو بحساب تقلب يا اطاعت عامی وار از مافوق و توصيه های روحانی و امام جماعت محله بگذاريم، در نهايت در اوضاع اين دسته و معدل دموکراسی اونها تغييری ايحاد نمی شه.
جامعه ما برای تغييرات سريع به سمت دموکراسی آمادگی نداره و روشنفکر ما بايد اين رو درک کنه که نمی تونه در دنيای عمل خيلی جلوتر از ميانگين مردم جامعه خودش حرکت کنه.
تو اين انتخابات شکاف بين جماعت فرهيخته و مردم عادی بيش از پيش به چشم اومد و در واقع از همين شکاف بود که يک جادوگر زشت با وعده های پوشالی تونست قدرت رو بدست بگيره.
البته برای اين حکومت که امتياز مفت و مجانی نفت با بشکه ای بيش از50 دلار رو در دست داره، اصلا سخت نيست که بخشی از دارايی های بادآورده رو به سمت سفره مردم بگيره تا هرچه بيشتر عوام فريبی کرده باشه. با اين وجود، بافرض صداقت شعارهای رئيس جمهور محبوب حکومت (!) در مورد فقرزدايی، کمترين ضرر اين انتخابات برای مردم ما، کندشدن سرعت حرکت به سمت دموکراسی و پرهزينه شدن مبارزه های آتی بدليل يکدست شدن و استحکام پايه ای اين نظام مردم فريبه!
انا لله و انا اليه راجعون!

بعد از 8 سال تلاش و هزينه دادن برای دموکراسی، اين نتيجه ايست که ملت ما گرفته: حذف آخرين نماد(هر چند نمايشی) دموکراسی و فتح کليه منابع قدرت و ثروت توسط حکومت اقتدارگرا!
صرف نظر از ياس و افسردگی که اين روزها تا پوست استخون آدم نفوذ می کنه، يايد نتايج اين بازی دموکراسی رو بپذيريم. دعواهای صدمن يک غازی که می خواد تحريميان، اصلاح طلبان، فرهيختگان يا اپوزيسيون حراف رو بعنوان شکست خوردگان اين انتخابات معرفی کنه، فايده نداره. بازنده يا برنده اصلی اين انتخابات در نهايت همين مردم هستند.
تقريبا همه تحليل های سياسی در اين موضوع متفق القول بودند که اين انتخابات پيام مهمی برای جماعت فرهيخته مبارز و روشنفکران اين مملکت داشت و فرصت مناسبی بود تا بتونند نتايح سالهای مبارزه خودشون رو به بوته عمل بگذارند و بفهمند که چقدر از دنيا و دغدغه های اصلی دور هستند.
احمدی نژاد 17 ميليون رای آورد. اگر حتی بخشی از اين رای ها رو بحساب تقلب يا اطاعت عامی وار از مافوق و توصيه های روحانی و امام جماعت محله بگذاريم، در نهايت در اوضاع اين دسته و معدل دموکراسی اونها تغييری ايحاد نمی شه.
جامعه ما برای تغييرات سريع به سمت دموکراسی آمادگی نداره و روشنفکر ما بايد اين رو درک کنه که نمی تونه در دنيای عمل خيلی جلوتر از ميانگين مردم جامعه خودش حرکت کنه.
تو اين انتخابات شکاف بين جماعت فرهيخته و مردم عادی بيش از پيش به چشم اومد و در واقع از همين شکاف بود که يک جادوگر زشت با وعده های پوشالی تونست قدرت رو بدست بگيره.
البته برای اين حکومت که امتياز مفت و مجانی نفت با بشکه ای بيش از50 دلار رو در دست داره، اصلا سخت نيست که بخشی از دارايی های بادآورده رو به سمت سفره مردم بگيره تا هرچه بيشتر عوام فريبی کرده باشه. با اين وجود، بافرض صداقت شعارهای رئيس جمهور محبوب حکومت (!) در مورد فقرزدايی، کمترين ضرر اين انتخابات برای مردم ما، کندشدن سرعت حرکت به سمت دموکراسی و پرهزينه شدن مبارزه های آتی بدليل يکدست شدن و استحکام پايه ای اين نظام مردم فريبه!
"اگر آدم نمی شويد، لااقل ملا شويد. وگرنه بايددُلا شويد!"
امام معلوم الحال
"اگر آدم نمی شويد، لااقل ملا شويد. وگرنه بايددُلا شويد!"
امام معلوم الحال

۱۳۸۴ تیر ۱۱, شنبه

اظهارات عطارزاده درمورد رابطه‌ی عشقی رایس با یک جوان قزوینی

عطارزاده علت موضع‌گیری‌ها وزیر امور خارجه آمریكا در قبال ایران را شكست عاطفی وی عنوان كرد.
به گزارش ایسنا، نماینده‌ی بوشهر در مجلس شورای اسلامی، امروز پس از پایان جلسه‌ی علنی در جمع خبرنگاران طی اظهاراتی، از یك طنز سیاسی خارجی پرده برداشت.

وی علت تاخت و تازهای رایس، وزیر امور خارجه‌ی آمریكا به ایران را شكست عاطفی وی در رابطه با یك جوان قزوینی عنوان كرد!

نماینده بوشهر در جمع خبرنگاران پارلمانی گفت: یكی از خانم های نماینده مجلس هفتم تحقیقاتی را در خصوص علت رفتارهای نامناسب و موضع‌‏گیری‌‏های كاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریكا با مقامات مسوولین ایرانی انجام داده كه طی آن مشخص شده است؛ خانم رایس در زمان دانشجویی خود در دانشگاه با یك جوان قزوینی ارتباط عشقی داشت كه با ناكامی مواجه شده بود.
عطار زاده افزود: خانم رایس جواب دهد علت ناكامی در این ارتباط چه بوده و چرا با مردم ایران لجبازی می كند.
عضو فراكسیون اصول گرایان مجلس هفتم خاطرنشان كرد: اگر خانم رایس در این قضیه به نوعی آسیب روحی دیده‌‏اند ما حاضریم در دادگاه صالحه، در مورد این مسئله، رفع مشكل كنیم .
وی كه این را نتیجه‌ی تحقیقات یكی از نمایندگان زن مجلس هفتم عنوان می‌كرد، از نام بردن اسم این نماینده خودداری كرد.

پی نوشت:
آدم کثیف طنزش هم مثل خودش چندش آوره. این بیسوادها تا کی می خوان اینطوری مایه آبروریزی ملت ما بشند؟!
اظهارات عطارزاده درمورد رابطه‌ی عشقی رایس با یک جوان قزوینی

عطارزاده علت موضع‌گیری‌ها وزیر امور خارجه آمریكا در قبال ایران را شكست عاطفی وی عنوان كرد.
به گزارش ایسنا، نماینده‌ی بوشهر در مجلس شورای اسلامی، امروز پس از پایان جلسه‌ی علنی در جمع خبرنگاران طی اظهاراتی، از یك طنز سیاسی خارجی پرده برداشت.

وی علت تاخت و تازهای رایس، وزیر امور خارجه‌ی آمریكا به ایران را شكست عاطفی وی در رابطه با یك جوان قزوینی عنوان كرد!

نماینده بوشهر در جمع خبرنگاران پارلمانی گفت: یكی از خانم های نماینده مجلس هفتم تحقیقاتی را در خصوص علت رفتارهای نامناسب و موضع‌‏گیری‌‏های كاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریكا با مقامات مسوولین ایرانی انجام داده كه طی آن مشخص شده است؛ خانم رایس در زمان دانشجویی خود در دانشگاه با یك جوان قزوینی ارتباط عشقی داشت كه با ناكامی مواجه شده بود.
عطار زاده افزود: خانم رایس جواب دهد علت ناكامی در این ارتباط چه بوده و چرا با مردم ایران لجبازی می كند.
عضو فراكسیون اصول گرایان مجلس هفتم خاطرنشان كرد: اگر خانم رایس در این قضیه به نوعی آسیب روحی دیده‌‏اند ما حاضریم در دادگاه صالحه، در مورد این مسئله، رفع مشكل كنیم .
وی كه این را نتیجه‌ی تحقیقات یكی از نمایندگان زن مجلس هفتم عنوان می‌كرد، از نام بردن اسم این نماینده خودداری كرد.

پی نوشت:
آدم کثیف طنزش هم مثل خودش چندش آوره. این بیسوادها تا کی می خوان اینطوری مایه آبروریزی ملت ما بشند؟!