۱۳۸۱ تیر ۲۹, شنبه

"وقتی چشماشو باز کرد، هنوز بدنش درد ميکرد،... "
اين یعنی اينکه اژدهای شکلاتی برگشته و باز داره می نویسه.یه داستان خيلی قشنگ هم گفته.

اين فمينيست خفن هم با اون نمک هميشگيش باز اومده تو گود و داره می گه: "یکی و دوتا ،دوتا و سه تا !!!"