۱۳۸۱ تیر ۱۸, سه‌شنبه

يار دبستانی من

ديروز رفته بودم دانشگاه .گفتم يک سری هم به ابن سينا و کلوپ فيلم بزنم.ديدم تو ابن سينا جز يک سری آگهی مربوط و نامربوط و برگه های انتخاب شده از روزنامه های متفاوت که از يک هفته پيش update نشده بود،هيچی توش پيدا نمی شد.دريغ از يک نوشته يا عکس يادبود خشک و خالی !

چرا ،فقط چند نفر از بچه ها (که بعيد نبود از بچه های انجمن باشند!) از زور بيکاری يه گوشه رو سکوی نشسته بودند و داشتند پشت آخرين سوژه دختری که از جلوشون رد شده ،صفحه ميومدند و قهقهه های نکره شون فضای ابن سينا رو پر کرده بود و بی صبرانه در انتظار رسيدن سوژه بعدی بودند.

امروز روزنامه دانشگاه رو گرفتم .بعد از يک ماه منتشر شده بود.توش همه چيز می شد پيدا کرد.

معرفی کارل فردريش گاوس، درسهای عجيب و غريب دانشگاه هاروارد، برگزاری اردوی دانشجويي توسط وزارت علوم،جام جهانی فوتبال ، سکته مغزی دکتر صميمی عضو هيئت علمی دانشکده فيزيک ،...

مگه چيز ديگه ای هم هست؟ آهان امروز 18تيره .آخ ببخشيد. اين رو هم نوشته بودند که وزارت کشور هر نوع راهپيمايی رو ممنوع اعلام کرد.کافيه ديگه .اين يک روزنامه است. روزنامه يعنی خبررسان.يعنی فقط بايد جمله خبری داشته باشه.همين و بس.می فهمی ؟!

اين سرنوشت دانشگاهی هستش که انجمن اسلامی ش تا همين 1 سال پيش يکی از فعال ترين و جسور ترين انجمن ها بود.اما الان چی ؟! اعضای قبلی شون يا يه جورايی به زندگی دچار شدند و عاقلانه ياد گرفتند که چطور حقيقت رو قربانی مصلحت کنند يا اينکه دادگاه انقلاب آنچنان يک جای شريفشون رو کشيده که فعاليت سياسی رو فراموش کنند.اعضای جديد ش هم که فقط کاريکاتوری از اون قبلی ها هستند...

نه نه ،اين خيلی ساده لوحانه است که ريشه های اين نااميدی و بی رمقی رو تو فضای ابن سينا و آدمکهای انجمن جستجو کنی .خيلی احمقانه است.يار دبستانی رو يادت مياد؟!! ؟