۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

ک.ه.ر.ی.ز.ک

جاده ای که شما را به سمت فرودگاه امام می برد، به شما فرصت می دهد که روی صندلی عقب بنشینید و همه شادیها و غمها، همه ترسها و امیدها، همه این خداحافظ گفتن ها و به امید دیدار ماندن ها، همه چه زود تمام شدن ها و دوباره تنها شدن ها، همه تلنگر قوی ماندن ها، و همه خاطره های ناتمام را برای خود مرور کنید. بعد ناگهان به یک خروجی می رسید که رویش نوشته کهریزک. بعد یک بی رحمی، خشونت، و وحشتی در این کلمه نهفته است که بی اختیار شما را می شکند. از درون. مثل خنجری است که از بیرون می خورید وقتی که دارید با ضعفهای درونتان کشمکش می کنید. بعد ناگهان خالی می شوید. بغضتان در نطفه خفه می شود. بعد به این فکر می کنید اگر خانواده یکی از قربانیان کهریزک در همین حال بخواهد وطنش را ترک کند و ناگهان با این تابلو مواجه شود، به چه حالی می افتد؟ بعد یادتان می آید که در چه دنیای وحشی ای زندگی می کنید و غمهای خودتان را فراموش می کنید. خوبیش این است که تا روشناییهای فرودگاه فرصت دارید که همان نقاب آدم آهنی را روی صورتتان نقاشی کنید و در هیاهوی فرودگاه منکر همه چیز شوید.

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

This life needs a lullaby


"هزارتوی پن" یکی از فیلمهای محبوب منه. واسه من که با فیلمهای صرفا فانتزی به سختی ارتباط برقرار می کنم، این یک روایت موازی بی نظیر و بی نقص از واقعیت و خیاله، که به یک دختربچه اجازه می ده مسیر ناملایم و بی رحم زندگیش رو در رویا و واقعیت همزمان طی کنه. انگار به موازات این زندگی در دنیای واقعی، دنیای دیگری داشته باشی که در خیالت طی می کنی. ولی هیچیک به صورت مطلق تلخ یا شیرین نیست. اگر در دنیای واقعی به بی صفتی ناپدریت رانده شدی، به هزارتوی خیالت پناه ببری و نقشه برگشتن به دنیای قبلیت را بکشی. اگر در دنیای خیال در لابیرنت خودت به بن بست خوردی، به دنیای واقعیت برگردی و دستان نوازگشری را روی موهایت حس کنی. دنیایی که آنقدر به آن ایمان کودکانه داشته باشی که پند مادرت هم نتواند خدشه ای در آن ایجاد کند:
Ofelia! Magic does not exist. Not for you, me or anyone else
انگار یک دنیای خیالی دوست داشتنی در لابیرنت خودت داشته باشی که صرفنظر از جنگ و فاشیسم و بی رحمی و بی کسی، صرفنظر از همه برد و باخت های دنیای واقعی، تو را به جایگاه اصلیت برساند.

از همه فیلم که بگذریم، موسیقی متن برای خود شاهکار جداگانه ایست. از سری همان موزیک متن هاییست که بهترین انتخاب هستند برای نواختن هر المان از فیلم. برای نواختن معصومیت نهفته در چهره اوفلیا، برای نواختن لالایی فرشته های خیالی برای او، برای نواختن جدال ترس ها و امیدهایش، برای عصاره تمی که قرار است در ذهنت باقی بگذارند. از همانها که جاودانه می شوند. از همان تم لالایی هایی که همه در لحظات سختی و تنهایی به آن احتیاج داریم، حتی اگر از یک منبع موهومی نشات گرفته باشند.

 Long, Long Time Ago/ Javier Navarrete


Download

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

Perfectionism is the enemy of creation

چندی پیش یه نقل قول کوتاه توی گودر شر شده بود با این مضمون که کمال گرایی دشمن آفرینش است. برای بررسی صحت این حرف لازم نیست رجوع کنیم به تاریخ ادیان یا مشاهیر یا سری تلویزیونی راز بقا را مجددا مرور کنیم. این را هم‌کلاسی 9 سال دوران پیش از دانشگاه من میتواند گواهی دهد وقتی‌ با وجود استعداد خارق العاده، از پاس کردن درسهای دانشکده فنی عاجز شده بود فقط به خاطره دلزدگی ناشی‌ از پذیرفته نشدن در دانشگاه شریف! یا آشنای عبوس دیگری که وقتی درباره جدی بودن جمیع عکسهای پروفایلش در فیس بوک مورد سوال قرار گرفت، فهمیدیم که برای لبخند زدن منتظر یک رخداد حاد بین المللی در مایه‌های پذیرش قطعنامه 598 یا فروپاشی کمونیسم میگردد. این را کسانی‌ می توانند گواهی دهند که پس از یک تجربه ناموفق عشقی‌ با یک شبه-سلبریتی، که به زعمشان نیمه گمشده پرفکت آنهاست، میروند دنبال یک نفر "بالا بلندتر" از نفر قبلی‌، با این تصور سبک‌مغزانه که تنها کسی است که می تواند احساس لوزر بودن ناشی‌ از تجربه قبلی‌ را در آنها خنثی کند.

من؟ توانایی لذت بردن از زندگی‌ را با هیچ کمالی عوض نمیکنم/نخواهم کرد/نمی خواهم کرده باشم! و این توانایی هر نوع شادی را شامل می شود. شادیهای کوچک؟ از من بپرسی‌، لبخند یکی‌ از بزرگترین اتفاقات در روزمرگی‌های یک رابطه است. اصلا می شود آن را گذاشت در مراتب خیلی بالا، در کنار همان معراج و فیها یرزقون و لذت جنسی! طرفتان پیانیست ِ نیچه-‌خوانده ِ تئاترشناس ِ فرندز‌-بین ِ شانل-پوش نیست، لکن به جهنم! در عوض "شاد" باشد، به همین سادگی، و معنی حمایت در رابطه را بداند. بداند کی‌ راهش آغوش است، کی‌ کلمه است، کی‌ عمل است و کی‌ فقط نگاه! در شهرتان منهتن و ساحل اقیانوس ندارید و در گوگل و مایکروسافت کار نمیکنید، هو کرز؟ در عوض‌ استرس تان کمتر باشد و دوستانی دور و برتان داشته باشید که بتوانند زندگیتان را از فان لبریز کنند. معنی‌ زندگی‌؟ از من بپرسی‌ معنی‌ خاصی‌ ندارد، ما خودمان باید به آن معنی‌ بدهیم. زندگی‌ سرد و تهی و پوچ و ملال‌آوار است، مگر اینکه ما خلافش را ثابت کنیم!

داشتم می گفتم ... چندی پیش یه نقل قول کوتاه توی گودر شر شده بود با این مضمون که کمال گرایی دشمن آفرینش است. تو گویی با خواندن این جمله تک تک سلولهای بنده دست به اعتصاب همگانی زدند و تهدید کردند که تا اعلان برائت دوباره از مکتب ضاله پرفکشنیسم به مسیر زندگی برنمی گردند، و نگارنده هرچه تلاش کرد که مسئله رسانه ای نشود، موثر نیافتاد و این بود معذوریت اینجانب در باب نگارش این متن!