۱۳۸۱ تیر ۲۳, یکشنبه

يک نگاه عارفانه به دنيا می گه که نه بايد خاک رو پست در نظر گرفت و نه چيزهایی که از خاک بيرون مياند .حتی اگه اون چيز يک کرم باشه !

"اه.... بسه دیگه ، تو خیال کردی کی هستی که انقدر واسه من قیافه می گیری ؟
من و تو آدم های معمولی هستیم
نه ماشینیم نه سوپرمن ، تو به من احتیاج داری ، منم همینطور
پس چرا وقتی همدیگه رو می بینیم مثل دو تا احمق ادای عالی جنابا رو در میاریم ؟
کدوم احمقی به من و تو یاد داده پنجره هامونو روی هم ببندیم ، بعد پشت پنجره با سایه ی همدیگه زر بزنیم ؟؟؟
هم من غرور دارم هم تو ، هم من خیلی آقام هم تو خیلی خانومی ، این که دیگه بال بال زدن نداره !!!
چرا یه بار فقط یه بار ، لعنتی دوست داشتنی من ، نمی خوای احساستو واسم برهنه کنی ؟
نترس جز من هیشکی نمی فهمه که دوسم داری ...
آره بابا دوس داشتن جرمه ولی کدوم مجرمی انقدر خره که از شریک جرمش فرار کنه ؟ "


تازه اين کرم خيلی منسجم خودش رو معرفی کرده.مثل آدما !