برای لمس تن عشق
کسی بايد ،کسی شايد
که سر خستگی هاتو
به روی سينه بگيره
برای دل واپسی هات
واسه سادگيت بميره
حرف تنهايي قديمی
اما تلخ و سينه سوزه
اولين و آخرين حرف
حرف هر روز و هنوزه
تنهايي شايد يه راهه
راهي يه تا بی نهايت
قصه هميشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت
اما تو اين راه که همراه
جز هجوم خار و خس نيست
کسی بايد ،کسی شايد
کسی که دستاش قفس نيست.
ابی رو دوست دارم.چون خوب بلده نعره بزنه.اين هم آدرس اين قلب تو قلب پرنده.