۱۳۸۱ خرداد ۲۸, سه‌شنبه


نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد.

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت.

ولی انقدر مشتاقم که از خاک گلويم سوتکی سازد.

گلويم سوتکی باشد به دست طفلی گستاخ و بازيگوش

و او يکريز و پی در پی دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد.

بدين سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را.