۱۳۸۱ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

خصوصی:

با رنج های بزرگ بودن از زبان يک همدرد :

سکوت کبود

هرلحظه حرفی از اعماق درون ما می جوشد

و همچون زبانه های آتش آتشفشانی

از سينه جستن می کند و از حلقوم بالا می آيد

تا از دهانه های آتشفشان

از دهان ما سر بردارد و بيرون ريزد

و سر به آسمان روح،

چشم به راه آن منِ ديگرمان بردارد و نمی شود.

نمی توان که زنجيرها فرا می رسند

و لب ها رو فرو می بندند

و طناب ها بر گردن می پيچند

و حلقوم را تا لحظه احتضار می فشارند

و می فشارند

تا نفس زندانی می شود

و خفقان می رسد

و چهره کبود می گردد و سکوت

و چه سکوت کبود سنگين بيرحمی!

برگزيده از کتاب شعرهای دکترشريعتی