۱۳۸۱ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

بابا مملکت!!!

نمی دونم اين يک تراژدی انسانی هستش يا يک شوخی بی نمک! خودتون بخونيدش و قضاوت کنيد.فقط اگه تو شرق تهران زندگی می کنيد،من بهتون توصيه می کنم که فرض کنيد اصلا اينجا رو نخونديد!

کجاست اين شوهر خاله وکيل ما که هی بگه "هيچ جای تهران ،مثل اينجا نمی شه!" و پز خونه سه طبقه شون رو بده !کجاست اين دختر خاله من که دلش واسه شرق تهران و اون ميدون هفت حوض و اون شيطنت هاش با دوستهاش تو خيابونهای نارمک تنگ بشه و هی حسرت بخوره که چرا زود ازدواج کرد!

ديگه لازم نيست که واسه ماهی کوچولوی قرمزمون گريه کنيم که چطور وقتی روز سوم که از خواب بلند شديم ،ديديم که ديگه ورجه وورجه نمی کنه و رو آب شناور شده.شايد بهتر باشه که به فکر خودمون باشيم.همين روزهاست که …!