امروز از تو يه وبلاگ لينک اينو پيدا کردم .
٭ رشتبه - لره و ترکه !
- رشتيه بچه دار نميشده، در خونشون يك تابلو ميزنه كه: هم اكنون به ياري سبزتان نيازمنديم!!
-لره رو ميفرستن جبهه، بعد شيش هفت ماه برميگرده، در ميزنه، داداش كوچيكش با يك تپه ان ريش درو وا ميكنه! لره هول ميكنه، ميگه: چي شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هيچي نميگه، فقط يك نگاهِ معني داري بهش ميندازه و ميره تو. لره جفت ميكنه، ميره تو ميبينه داداش بزرگش هم تا زير گردن ريش گذاشته! بدبخت پاك شلوارشو خيس ميكنه، ميگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چي شده؟! كي مرده؟! داش اصغر هم يك نگاه به لره ميكنه و از اتاق ميره بيرون. لره بدبخت سراسيمه ميره تو اتاق باباش، ميبينه ريش باباش رسيده تا دم نافش! لره دو دستي ميزنه تو سرش، ميگه: بوا... بگو آخه چه بلايي سرمون اومده؟ ننه مرده؟! باباش ميگه: اي كاش ننت مرده بي... كاش بوات مرده بي... پسر آخه اين ريش تراشو چرا بردي؟!!!
- تركه ميره خواستگاري، باباي دختره ازش ميپرسه: شما شغلتون چيه؟ تركه ميگه: قازي! باباهه حال ميكنه، ميگه: كدوم شعبه؟ تركه ميگه: ايلده ايران قاز!!!