۱۳۸۱ مرداد ۱۸, جمعه

ما اينيم

"امروز روز خبرنگار است. خبرنگاری که اگر نخواهد نان رو به نرخ روز بخورد و بخواهد فولاد صداقتش را با صراحت آب دهد ،تازه در می ماند که از چه بگويد و از چه بنويسد.

در روزگاری که مرزهای دروغ و حقيقت چنان مغشوش شده است که تفکيک اين دو حتی گاهی اوقات محال به نظر می رسد.او از خود می پرسد :

"دروغ چيست ؟ حقيقت کجاست ؟ کاپيتاليسم چه شکلی است ؟ معضلات فرهنگی گرد است يا چهارضلعی ؟ خيانت چه رنگی است ؟ قيافه يک جنايتکار استحاله شده چه شکلی است ؟ اصلاحات محدب است يا مقعر ؟ و ..."

و گيج است و منگ از اين همه تغيير شکل و رنگ و قواره و قيافه !

زمانی هم که به تصور خود با کوررنگی عارضی ، کورسويی را نشانه می رود ،شق دوم گرفتاری اش آغاز می شود !

تازه می فهمد که اين کاسه بلورين امنيت ملی چه جنس غريبی دارد که به تلنگری ترک برمی دارد !

و می فهمد که سياست خارجه چه معجون عجيبی است که برای ذائقه داخله طبخ می شود ،اما برای فرنگی سرو می شود!

می فهمد که سرک کشيدن به "قضا" چه قدری را يدک می کشد !

و می فهمد که چه داغی دارد ديگ تاريخ و اجتماعيات اين مملکت که جگر شير می خواهد تا سرانگشتی بر آن بزنی ، چرا که ...

امروز روز خبرنگار است !"

حيات نو ، پنج شنبه 17 مرداد.

تو مملکت ما اگه شوها و ميزگردهای خاله زنکی سيمای لاريجانی رو واسه بزرگداشت يک صنف يا قشر خاص از جامعه نديده بگيريم ، اون چيزی که می مونه ، چيزی جز مرثيه نيست که از عمق وجود اون قشر يا صنف برمی آد .کارگر ،پرستار ، معلم ،... و حالا هم خبرنگار! تو مراسم بزرگداشت هم بايد واسه خودشون فاتحه بخونند !