۱۳۸۲ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

Free Sina Motallebi
نمی دونم، بايد گفت متاسفم؟!

بايد گفت بريد اينجا و طومار درخواست آزادی برای سينا مطلبی رو امضاء کنيد؟!

حتما بايد به اين هم جواب داد که کی به اين حرفها اهميت می ده ؟!

و يا شايد به اين سوال که از ما چه کاری بيشتر از اين بر مياد؟!

آه شاملو، چرا من آزادی را با اسم تو مترادف می دونم؟! روح بزرگت رو احساس می کنم که از بدو تاريخ تا کنون، در هر لحظه و مکانی که بندی به پای آزادی کشيده شده، حاضری و بجای همه آزاديخواهان دنيا فرياد می زنی:

هميشه همان...

هميشه همان اندوه،

هميشه همان زخم.

غم همان و غمواژه همان...

و چنين است و بود

که کتاب لغت نيز

به بازجويان سپرده شد

تا هر واژه را که معنايی داشت

به بند کشند.

و واژگان بی آرِش را

به شاعران بگذارند.

و واژه ها

به گنهکار و بی گناه

تقسيم شد،

به آزاده و بی معنی

سياسی و بی معنی

نمادين و بی معنی

ناروا و بی معنی.-

و شاعران

از بی آرش ترين الفاظ

چندان گناهواژه تراشيدند

که بازجويانِ به تنگ آمده

شيوه ديگر کردند.

و از آن پس

سخن گفتن

نفس جنايت شد.