۱۳۸۲ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

روز 12 فروردين،

روز فريب بزرگ،

روز پيوند شوم ديانت و سياست،

روز خفه شدن دموکراسی در نطفه،

روز نهادينه شدن آخونديسم در کشور،

روز پنهان شدن گيسوان تو پشت حصار تحجر،

روز ناگفته ماندن عاشقانه های من پشت ديوار رابطه ها،

روز به چله نشستن عشق،

روز بسته شدن چشمها،

روز بغ کردن قناری ها،

روز "من شدن" ما،

تسليت باد!

و اينگونه بود که نسل (يا نسلهای) گذشته چه خوش باورانه حاصل دسترنج سالها مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی را به سيدی پير و هم کيشانش سپردند و به درون پستوهای خود شتافتند و ديگر بار که از پنجره به بيرون نگريستند، درخت نحس استبداد را ديدند که پوستينی نو به تن کرده و در خاک مذهب ريشه دوانده بود و از خون جوانان اين مرز و بوم سيراب می گشت و باغبانانی حريص به نام "آخوند" داشت.

و اينک پس از سالها بر مزار آرزوهايشان به سووشون نشسته اند.

***

اکثريت به اصطلاح نسل سومی ها، سالها پيش در چنين روزهايی که زندگی شون فقط با يک شيشه شير به اين دنيا پيوند خورده بود يا هنوز به دنيا نيومده بودند، انگار در ضمير ناخودآگاه خودشون و با زبون بی زبونی از مادرای خودشون می خوان که بخاطر نامبارکی اين روز بجای شيشه شير، جام شوکران رو سر بکشند!

لازمه يه بار ديگه تکرار کنيم که :

"پدر، مادر، ما متهميم"

يادمون باشه، بعضی اشتباهات خيلی پرهزينه اند.هميشه يادمون بمونه!