بوسه های زشت، بوسه های زيبا، بوسه های زشت-زيبا
بعضی ها رو بايد فقط تو خيال بوسيد. چون ظريفتر از اونی هستند که بتونند در برابر يک بوسه مقاومت کنند.
بعضی ها رو بايد بوسيد، چون چشماشون مجالی بهت نمی دند که بتونی باهاشون صحبت کنی.
بعضی ها رو بايد ببوسی. چون مصرعی قشنگتر از يک بوسه بلد نيستی تا غزل خداحافظی رو باهاش تموم کنی.
بعضی از يادگاری ها رو بايد در خَفا ببوسی. چون تنها سمبل باقی مونده هستند از يک احساس، از يک باور، از يک آدم.همونطور که آخرين بت يک معبد رو می بوسند قبل از اينکه چشماشون رو ببندند و تبر رو بر پيکره ش فرود بيارند.
گاهی اوقات بايد خودت رو به خواب بزنی. تا نگاهت روش سنگينی نکنه. تا بتونه هر جور که دلش خواست ببوستت.
گاهی اوقات با اشاره به لبهای کلفت و آويزوون يک عفريته می تونی يه بچه رو زَهره ترَک کنی : "اگه شلوغ کنی، به اون خانومه می گم ماچت کنه ها! "
گاهی اوقات بد نيست کسب اجازه ت واسه بوسيدن رد بشه و بمونی تو خماری(البته مثل يک جنتلمن) !
گاهی اوقات لازمه که لبهات رو به لبهای پرافاده ش نزديک کنی و وقتی احساس کردی کاملا رام شده ،بجای کام گرفتن از لبهاش فقط آب دماغت رو بکشی بالا و تنهاش بگذاری تا يه جوری شخصيتش رو از زير راديکال بياره بيرون!
گاهی اوقات بايد ببينی که يک موجود از نوع آدميزاد خم می شه و دستهای يک صاحب قدرت رو می بوسه تا وفاداری خودش رو به آقاش! ثابت کرده باشه.ياد سگهايی می افتی که کفش اربابشون رو ليس می زنند. ولی بايد ساکت شی و هيچی نگی.چون قيافه طرف مثل آدميزاده!
گاهی اوقات يک بوسه آتشين می تونه رخوت و يکنواختی يک فيلم پورنو رو بشکونه و چشمها رو تيز کنه و آلت ها رو ... !
بعضی بوسه ها فقط سينمايی اند. در تايخ سينما يکبار تکرار می شند و همه تقليدهای بعدی کاريکاتورهای مضحکی ازاون اصليه هستند. تو اون يکبار هم ممکنه شمع در موقع حساس تو غار تاريک خاموش بشه، و نه من، نه تو و نه هيچکس ديگه نفهمه که آلماشی چطور کاترين رو برای آخرين بار تو فيلم بيمارانگليسی می بوسه.
ولی بعضی ها نبايد بعضی های ديگه رو بخاطر بعضی چيزها ببوسند. شاگرد راننده اتوبوس اينو نمی دونست و بعد از اينکه يک شکلات رو به دختر دوساله شيرين زبون داد و آروم صورتش رو بوسيد، ديد که پدرش داره با دستاش جای بوسه ش رو پاک می کنه. و من ديدم که بعد از رفتنش مادرش کار پدرش رو تکرار کرد تا مطمئن شه هيچ اثری از اون بوسه رو صورت دخترک نمونده. آخه صورت اون پسر، سياه بود و صورت اون دختر مثل آدم برفی، سفيد.