بدين وسيله اعلام می داريم که با چشمان باز و هوشيار تئاتر يوسف و زليخا را به نظاره نشستيم و به لطف پروردگار و وجود اين هنرمندان مخلص، هيچ گونه بی ناموسی(!) و مورد منکراتی مشاهده نکرديم .اين يوسف زمينی توانست همچون آن مهروی باتقوای آسمانی با هوای نفس خويش مبارزه کند و زليخا، يا همان همدست ابليس را تا آخر عمر در کف باقی بگذارد. هر چند بر خلاف سير طبيعی داستان بر زليخای افسونگر منت گذاشتيم و سرانجام او را به عقد يوسف درآورديم. آخر می ترسيديم که روی زمين بماند و همين امر خود به فسادهای بعدی دامن بزند.
در اطراف ما عده ای جوان ضعيف النفس ! نشسته بودند که با چشمان نگران ظريف ترين حرکات يوسف را می نگريستند تا شايد آتويی از او بدست آورند. زهی خيال باطل. در آخر به هدف خود نرسيدند و با جيب هايی خالی و لباسهايی آبکش شده به خانه های خود برگشتند.اما...
پرهيزگارترين بندگان خدا آنهايی هستند که ازشدت تقوی ! در خانه های خود باقی می مانند و در اين اجتماعات که دين و ايمانشان تهدید می شود، با اين جماعت همراه نمی شوند. اجرشان با پروردگار.
تا باد، چنين بادا.