اينها هم يه سری جملات نغز طنزآميز و در عين حال نزديک به واقعيت که يکی از بچه های شيطون در وصف دانشکده ها مرتکب شده.
"مي گن اگه يه روزی لبنس(همون "ابن سينا"ی خودمون)يه جورايی ساختمان اصلی و قديمی دانشگاه، که بالاش آرم خيلی بزرگ دانشگاه رو هم داره، رو منفجر کنند و جز يه تل خاک هيچی ازش نمونه، اکثر بچه ها که ميان برند کلاساشون، نيگا می کنن : "اِه، اينجا رو خراب کردند؟!" و رد می شن!
دانشگاه تشکيل شده از 13 دانشکده و چند برابرش ساختمون و پژوهشکده و مراکز جانبی.
دانشکده هاش اينان :
متالوژی (متالی ها مشهورن به باحالی ،هر چند هميشه تو دانشکده خودشونن.)
صنايع(گلاب و گلابی. می گن صنايعی ها حرف مفت می زنن، ولی مفت حرف نمی زنن!)
فيزيک : (فيزيکی ها خيلی باديسيپلين اند. انگار تو ايران نيستن. يه آونگ فوکوی گنده هم بهشون آويزونه !!)
مکانيک(با شنيدن اين کلمه به ياد کارگاه ، پروژه و استادهای خفن نيفتی!)
عمران(مشهوره که عمران هلوئه ،موضوع اينه که هلوی بدون هسته يا با هسته)
برق (درس خون ترين ، ولگردترين و اکتيوترين بچه های دانشگاه)
شيمی(يه دانشکده گنده، با استادهای پير و عجيب و غريب که از هر گوشه اش يه بويی مياد)
رياضی (يه چيزی بين فيزيکی ها و برقی ها، حالا خودتون حساب کنيد چی ميشه !)
کامپيوتر(کامپيوتری ها از همون اول که ميان تا اون آخر که ميرن، يه ذره عوض نمی شند)(جانم؟!)
م. شيمی(دانشکده هنرهای زيبای دانشگاه، تنها دانشکده ای که دختراش بيشترن)
هوافضا(اگه بشه گفت از ميون بچه های دانشگاه کدوم عاشق ترن، فقط يه جواب داره.)
محمدرضا طباطبايی، دانشجوی صنايع دانشگاه
چلچراغ –شماره 24