مصدرهای خوب و بزرگ و بدردبخور زندگی روح:
انديشدن ،خواندن، نوشتن، پرستيدن، ارادت ورزيدن، عصيان ورزيدن ،تنهابودن ،رنج کشيدن، ايثار کردن، قربانی کردن، گريختن، صبر کردن، خيالات فرمودن(اصطلاح ناصرالدين شاه)، به استقبال آمدن(برخلاف به بدرقه رفتن)، راستی مطلق بودن و دروغهای شيرين يا سودمند گفتن، صلح کل بودن و جنگ زرگری کردن، همه را هيچ انگاشتن و همه را محترم داشتن، مهاجرت کردن، توی تاريکی اتاق دريک نيمه شب زمستان تنها سيگار پک زدن، نشستن و رقص شعله های جادويی آتش بخاری را تنها تماشا کردن.
شمعی را کنار آينه ای روشن کردن، نيمه شبهای باران خورده در خيابانهای خلوت شب تنها رانندگی کردن، هر چند سال يکبار چندماهی به قزل قلعه رفتن، غروب خورشيد را در آن سوی سن تماشا کردن، به آواز عبدالوهاب شهيدی، اديت پياف، بيکو ،آزنا وور ، و به La unit خواجو آدامو گوش دادن ، در هر شبانه روز دوساعت يا سه ساعت به خلوتی پناه بردن و به خود انديشيدن...
تو کتاب "يادگاران مانا" که در واقع بيوگرافی مصور دکترشريعتی که توسط خانوم دکتر تهيه و چاپ شده، اين نوشته از دکتر شريعتی اومده که من تو هيچ کتابی از دکتر نديدم.برای من که خيلی جالب بود، گفتم بيادرمش اينجا، شايد برای شما هم جالب باشه .به نظر من چه خوبه که هر کس "مصدرهای خوب و ارجمند" زندگی شو حداقل واسه خودش تعيين کنه و واسه ما بلاگ نويسها چه بهتر که اونو تو بلاگهامون بياريم.اين تو شناخت همديگه و ارتباطهامون خيلی موثره به نظر من. خودم پيشقدم می شم و اين کار رو می کنم.الان فقط به عنوان دستگرمی و تمرين .بعدا اونو کاملتر و شيکترش می کنم.
کنار پنجره ايستادن و به افقهای دوردست خيره شدن، به هنگام هجرت و خداحافظی به آهنگ "Borderline" کريسديبرگ گوش دادن ، در لحظات دلتنگی آهنگ "من و گنجشکهای خونه" گوگوش رو زمرمه کردن ،کسی را دوست داشتن و دم بر نياوردن،دل بستن و دل کندن را تمرين کردن، گفتن حرفهای نگفتنی با چشم و نه با زبان، قشنگ فکر کردن و عميق احساس کردن.
ادامع دارد...