۱۳۸۲ خرداد ۲۸, چهارشنبه


پوران شريعت در کتاب طرحی از يک زندگی :

علی شخصيتی رمانتيک، علاقمند به مطالعه، حساس و بی اعتنا به زندگی داشت. اگرچه او تا اين زمان، از يک بحران عميق فکری، به مدد مولانا و دو زندان زودرس، رسته بود. خود وی روحيه آن زمانش را اين گونه توصيف می کند:

" در آن سالهای اول که تازه با هم آشنا شده بوديم، باهم همکلاس بوديم و هنوز پا به زندگی من نگذاشته بود، من چه بودم؟ جوانی بودم پير! جوانی بدبين و تلخ انديش و تنها و پاگريز و ناآرام و خطرناک و ماجراجو و سربه هوا و غرق در خيال. پدرم هميشه می گفت: "اين پسر من چه جور خواهد توانست زندگی کند؟ چه جور خودش را می تواند جمع و جور کند؟ بيچاره زن و بچه او چه خواهند کشيد. او غذا خوردنش را هم نمی تواند. بايد غذا به دهنش کرد. پول بلد نيست نگهدارد. روزی پنج تومان خرجش است و روزی 6-7 تومان گم می کند. خدا او را ساخته که بيندازدش گوشه زندان قزل قلعه و يک خروار کتاب بريزند دورش و يک قدح جلوش برای زيرسيگاری و يک شعبه اداره دخانيات هم دم دستش و والسلام!"

اما خلقيات من با او بسيار متفاوت بود. منطقی بودم و واقعگرا، دوستدار نظم و فعال و علاقمند به زندگی آرام. بخصوص بعد از ضربه ای که شهادت برادر دومم آذر، که درست مصادف با دوران جوانی من بود، خورده بودم، نياز شديدی به زندگی آرام داشتم...