۱۳۸۲ خرداد ۷, چهارشنبه

ادبيات سگ پرور، عشق سگ پرور و...

برداشت اول : دختری که آرايش چند لايه ای، لنزهای براق ، مانتوی بدن نما و رقص طبيعی(وگاها غيرطبيعی) اندامش رو برای خودنمايی کافی نمی دونه، به طرز کاملا تابلويی سگی رو در آغوش گرفته و به همراه دوستش مشغول حال پخش کردن (بخونيد قدم زدن) هستند. در اين بين بطور متناوب تن پشمالوی سگ را مورد نوازش های آنچنانی قرار می دند. دو پسر جوون از روبروشون می گذرند و با ديدن اين صحنه ها، يکی خطاب به ديگری می گه : "کاش من هم يک سگ بودم!"

و هر چهار نفر می زنند زير خنده، دو تای آخر، بلندتر و پسرونه تر، که احساس می کنند ناب ترين متلک ممکن رو به طرف انداختند و دو تای اول، آرومتر و دخترونه تر. به اين خاطر که خودشون رو يه جورايی روی عرش احساس می کنند!

برداشت دوم

سحر آمدم به کويَت............به شکار رفته بودی

تو که سگ نبرده بودی.........به چه کار رفته بودی؟!


نه، اينو ديگه يه موجود کوچه و بازاری نسروده(مثلا!) يه شاعر گرانقدر سروده. با کلمه. همون کلمه ای که بهش سوگند می خورند. اسمش؟ بگذاريد نگم. اصلا مگه مهمه؟ خودش، خودش رو معرفی کرده. سگ شکاری. خلاص!

خطاب به کی؟ معشوقش. اون هم معلومه. معشوقی که خودش رو مخاطب اين شعرها می دونه، حتما شغاليه که لياقتش بيش از اين نيست که موجودی والاتر از يه سگ براش عاشقانه بگه.

برداشت سوم : نمونه های بيشتر؟ کافيه هر کدوم صفحه ذهنمون رو مرور کنيم. لازمه از کنار کلمات و جملات به ظاهر جذاب و صحنه های شيک و شهرتهای پوشالی بگذريم و تفکر پشت اونها رو بررسی کنيم. کلی نوچه، کلی کاسه ليس، کلی پاچه خوار، کلی مريد، کلی پيرو رو می بينيم که دارند بهمون چشمک می زنند.

نوچگی رابطه کاملا ساده و تعريف شده ای هست که تو فرهنگ ما با برچسب های شيکی به بازار عرضه می شه.

برداشت آخر : ادبيات سگ پرور، عشق سگ پرور، مذهب سگ پرور، سياست سگ پرور، تکنولوژی سگ پرور، دانش سگ پرور، اقتصاد سگ پرور...

دارن کم کم دورم رو حلقه می کنند. عجب واق واقی هم راه انداختند. دلم می خواد چشمام رو ببندم. از ته دل جيغ بزنم "چَخــــــــــــــــه" و بعد که چشمام رو وا می کنم، ببينم که همشون گورشون رو گم کردند!