ضد حال !
ضد حال يعنی وقتی بخوای با يه دختر فوق العاده جذاب جلوی در توالت عمومی آشنا بشی!
ضد حال يعنی خانومهايی که پشت سرهم باردار می شند. همين طور بيخودَکی ها !
ضد حال يعنی دخترهايی که از دور "دل" می برند و از جلو "زَهره" !
ضد حال يعنی حرفهای خالی ِ پشت چشمان آبی.
ضد حال يعنی خانوم م تو دانشکده مون که تو کلاس واسه استاد پير کچلش عشوه شتری مياد و هنوز موقع جزوه گرفتن صورتش از شرم گل می ندازه. انگار نه انگار که تا چند ما ديگه می خواد از تز کارشناسی ارشدش دفاع کنه !
ضد حال يعنی يه خانوم ممتحن با يه جفت کفش پاشنه بلند که تلق تلق کنان به همه جای اتاق سر می کشه که تو بتونی تو آرامش (!) به تست های Listening تافل جواب بدی !
ضد حال يعنی منشی خانوم يه شرکت که سرتا پا تيپ زرشکی جواتی (کاش زرشکی می بود!) می زنه و رو background ويندوزش عکس زن های هندی رو می گذاره و ظهرها چادر سفيد گل منگولی سرش می کنه و تو گوشة يک سايت کامپيوتری به راز و نياز با خدا می پردازه!
ضد حال يعنی دخترهايی که بوسه ها رو نيمه تمام می گذارند!
ضد حال يعنی دخترهايی که از بين
"کامل شدن يا خوشبخت شدن؟"،
"مرغ آتش بودن يا قناری خوش صدا بودن؟"،
"دوست داشتن يا دوست داشته شدن؟" ،
هميشه دومی رو انتخاب می کنند.
ضد حال يعنی يک عدد اسکارلت احمق که اگه 90 سالش هم بشه، نمی فهمه فرق بين رت باتلر و اشلی چی بود !
ضد حال يعنی اونکه تو يه بعد از ظهر برفی جلوی دانشکده می نشينه و يک لحظه هم به دوربين نگاه نمی کنه.
ضد حال يعنی هيکل های ضايع بعضی خانومها در کلاسهای به اصطلاح ورزش !
آخ آخ، شماها هم راست می گيد : "ضد حال يعنی نوار پينک فلويدت رو بدی به دختر عموی جوادت. فرداش که برات آورد، روش "چه خوشگل شدی امشب" اندی ضبط شده باشه"
ضد حال يعنی ...
سرتون رو درد نيارم ديگه. ختم کلام اينکه ضد حال اصولا يعنی ....
حالا يه مرد می خوام که اين جاخالی رو پر کنه.
پ. ن : احتمالا کرکره اين وبلاگ تا مدتی پايين خواهد بود. لطفا لنگه کفشهای خود را هدر ندهيد!