۱۳۸۲ مرداد ۱۷, جمعه

درک نمی کنم. اصلا دليل اين رفتارها رو درک نمی کنم. نمی دونم اينکه "در اعتراض به تحديد مطبوعات و زندانی شدن روزنامه نگارها قلم ها را زمين می گذاريم " يعنی چی؟ اگه اين اعتراضه، پس سکوت مال چيه؟

می گن اين يه مبارزه سمبوليکه. آخه سمبل اعتراض بايد يه ربطی به اعتراض داشته باشه و علاوه بر اون تاثيرگذار باشه.

اين استراتژی رو درک نمی کنم. همونطور که خيلی از استراتژيهای ديگه مردم واسه مبارزه و اعتراض به حکومت رو درک نمی کنم. نمونه ش همين راي گيری اخير شوراها بود. من خودم رای ندادم. ولی دليلش اين نيست که با اين روش موافقم. به نظر من حضور همراه با اعتراض خيلی موثرتر از نشستن تو خونه ها و تحريم انتخابات به نشانه اعتراضه. تصورش رو بکنيد اگه نيمی از جمعيت تهران فقط تو حوزه های انتخاباتی حاضر می شدند و مثلا به نشانه اعتراض شمعی برای آزادی روشن می کردند. حضور نزديک به پنج ميليون جمعيت شمع به دست حتی برای چند ساعت تو تهران چه رعب و وحشتی بين سردمداران حکومت ايجاد می کنه.

در حاليکه با اين استراتژی تحريم و سکوت، برنده اصلی حکومته و بازنده اصلی خود ملت. حکومت انحصارطلب اصلا بدش نمياد همين چند تا سنگر به ظاهر غيرخودی رو هم از دست مردم خارج کنه. فکر کنم ملت ما تو تاريخ مبارزه پنجاه سال اخير خودش هزينه انفعال و سرخوردگی سياسی رو به اندازه کافی پرداخت کرده. کودتای لعنتی 28 مرداد فقط يکی از اونهاست.

به هر حال من با سکوت به نشانه اعتراض مخالفم. می نويسم حتی اگه برای شکستن اين سکوت باشه.