۱۳۸۳ دی ۲۴, پنجشنبه

معلم پروازت را بخاطر بسپار

بادهای شب پیما را دوست دارم. با حسی که این آهنگ رو آدم می گذاره :

به نیمه شبها دارم با یارم پيمانها

که برفروزم آتشها در کوهستانها

...

هه! تازیانه های وحشی باد روی تو اثری نداره.

بی نیازی و بی پروايی رویین تنم کرده است. من ديگر شکست نخواهم خورد.

اما بايد این رو طوری با خودت زمزمه کنی که پوست شب رو خراش ندی یا اینکه زندگی رو که داره تو آخورش خروپف می کنه، از خواب بيدار نکنی.

یه جمله غبارگرفته از آرشیو ذهنت خودنمایی می کنه.

"ایمان و دوست داشتن رویین تنم کرده است.

من دیگر شکست نخواهم خورد."

و جالبه که الگوهای پروازت تغيير نکرده. فقط بالهای پروازت عوض شده. آدم تو زندگی یکبار کافيه که پرواز کردن رو یاد بگيره. بعد ديگه با هر بالی که دلش خواست، می تونه پرواز کنه.