۱۳۸۲ مهر ۱۱, جمعه

زن، زيبايی، exhibition و چند چيز ديگر

در ميزگرد برنامه ريزی برای نمايشگاه حلقه زده می باشيم. آقاي بيزينس ما را اينچنين نصيحت مال می کنند :
"لطفا با مراجعه کنندگان با حوصله برخورد کنيد.
"آقايان اصلاح هر روزه صورت فراموش نشود.
خواهشمندم سر وقت در غرفه های خود حاضر شويد.
در صورتيکه بحث فنی در گرفت، به هيچ وجه سعی نکنيد مخاطب خود را کنف کنيد!"
و با نگاه های کج و معوج به سمت اينجانب در انتهای کلام نورانی خود به همه می فهماند که بنده برای گوش سپردن به اين نصايح محتاج ترين می باشم.

در هنگام زمان بندی حضور افراد در غرفه ها، قوانين زير را وضع می کنند :
1 – آقای دکتر مهربان.
2 – يک نفر از گروه فنی.
3 – يک عدد خانم خوش چهره!!!

و خانم چهره که در کنار اينجانب نشسته است، مقاديری ذوق مرگ می شود که تنها خوش چهره حاضر در جلسه می باشد. آقای بيزينس نصيحت هايش را با اين جمله به پايان می رساند :
"بياييد دست در دست همديگر بگذاريم تا ... "
نصيحت آخرش ما را پسند می افتد. دستان خانم چهره را جستجو می کنيم تا به آن عمل کرده باشيم!