۱۳۸۲ مهر ۲۹, سه‌شنبه

بتهوون در قوطی يا همان نازنين مريم در آسانسور
بايد بشنومش.
صبحها وقتی از شدت عجله می خوام پر بزنم، بايد بشنومش.
شبها وقتی مثل جنازه متحرک دارم برمی گردم خونه، بايد بشنومش.
وقتی دارم مثل هميشه بوی گند عرق اين همسايمون (که انگار از پشت کوه اومده!) رو تحمل می کنم، بايد بشنومش.
نه تنها اين صدا را بايد بشنوم، بلکه صدای مضحک اون خانومه که بلافاصله بعد از توقف آسانسور تو يه طبقه شروع می کنه به تکرار اينکه : "لطفا مانع بسته شدن در نشويد"
يه مدت پيش داشتم به دوستم می گفتم که نسبت به يکی از ترانه های محبوب ايرانی خودم، فقط بخاطر استفاده های نابجا و هرز ملت ازش حساسيت پيدا کردم. همين آهنگ "نازنين مريم" رو می گم.
آهنگ انتظار تلفنها، آهنگ پس زمينه مجالس خشک و رسمی به اصطلاح شادی، صدای زنگ موبايلها کم بود. الان ديگه موزيک داخل آسانسورمون هم شده( با شعار هر روز و هر شب با نازنينِ مريم!!!)
فقط کم مونده که داخل توالت های چند مکان عمومی و به منظور ايجاد حس آرامش خاطر مراجعه کنندگان، اين آهنگ رو پخش کنند. شايد در اون صورت به اين نتيجه برسند که دين خودشون نسبت به يک آهنگ رو بطور کامل ادا کردند و دست از سرش بردارند.

يه مدت عقيده داشتم سليقه موسيقيايی آدمها رو نمی شه تحت تاثير قرار داد. ولی بهم ثابت شد که اينطور نيست. چند روز پيش يه يادداشت تو روزنامه شرق خوندم که بشدت با اين احساسم نزديک بود:
"اثر زيبای بتهوون با ارزش تر از آن است که بوق و زنگ باشد. به دوستانتان هم پيشنهاد کنيد که آنرا از روی موبايل هايشان بردارند. برای زنگ موبايل چند نت ساده کفايت می کند."