نگاه مثبت :
يک دختر زيبا در اکثر جاها مرکز ثقل توجه می شه.
چنين کسی برای اعلام وجود (که يکی از نيازهای اصلی هر آدمی به خصوص در دوران جوانی و نوجوانی هستش) هيچ انرژی اضافه ای مصرف کنه.
نتيجتا اين توجه، تو زندگی شانس ها و موقعيت های بيشتری واسه پيشترفت در اختيارش قرار می ده. علاوه بر اين زيبايی می تونه در ايجاد اعتماد به نفس واسه حضور در اجتماع خيلی موثر باشه.
نگاه منفی :
مالکيت! يه دختر زيبا مجبوره سنگينی اين واژه رو بيش از هر کس ديگه ای تو زندگی تحمل کنه. از قربون صدقه رفتن های پدر و مادر و اطرافيان تو دوران کودکی گرفته (که هر کدوم زيبايی يه قسمت از چهره ش رو به خودشون ربط می دند) تا حساسيت های همسر آينده. (اين يک واقعيت غيرقابل انکاره که هر چی زيبايی يک زن بيشتر تو چشم بزنه، تمايل همسرش برای اثبات مالکيت رو اون بيشتر می شه. شايد از روی ترس!)
جالب اينجاست که خيلی اوقات لايه های اجتماعی ديگه هم نسبت به اين زيبايی ادعای مالکيت می کنند. زندگينامه پرفراز و نشيب گوگوش يک نمونه از آدمی رو نشون می ده که تو زندگی از واژه مالکيت لطمه خورده و حتی در برهه ای از زندگی مثل عروسک خيمه شب بازی بين کارگردان ها و صاحبان کاباره ها دست به دست می شد. آدمهايی که تو طلاقش از بهروز وثوقی و حضور ناخواسته ش تو فيلم "در امتداد شب" تاثير زيادی داشتند.
يک دختر زيبا مجبوره ابراز توجه و انرژی مثبتی رو که از اطرافش می گيره، به نحوی پاسخ بده. و معمولا يک پاسخ مثبت رو انتخاب می کنه. يعنی سعی می کنه خودش رو به چيزی که ديگران ازش تو ذهن خوشون ساختند، نزديک کنه. چنين آدمی به ظاهر همه اين توجهات رو مجانی بدست مياره، ولی در واقع به قيمت تنهايی و آزادی شخصيش تموم می شه. اين آدم فرصت کمی برای عميق شدن در زندگی و شناختن خودش داره. به همين دليل احساس نياز جدی به علم، هنر، ادبيات، نوشتن و خيلی مقولات ديگه رو پيدا نمی کنه.
مثلا به نظر من اين موضوع اتفاقی نيست که می گند "تو فلان دانشگاه هر 10 سال يکبار ممکنه فقط يک دختر ظهور کنه که زيبايي آنچنانی داشته باشه" يا "اولين زن زيبا و متفکر واقعی را بايد در موزه نگه داشت"
و اما اين زيبايی وقتی با بلاهت ترکيب می شه، حاصلش معجونی می شه از غرور کاذب.
راستی آدما چطور می تونند نسبت به خصوصيتی که کوچکترين تاثيری در بدست آوردنش نداشتند، احساس تفاخر کنند؟!
و باز می رسيم به يکی از تناقض های تلخ و شيرين خلقت آدم،
وقتی می بينيم نعمت بزرگی مثل زيبايی می تونه (بصورت مستقيم يا غير مستقيم) حصار تکامل آدم بشه،
و يا وقتی محروميت از اين نعمت می تونه (بازهم به صورت مستقيم يا غير مستقيم) بهونه بزرگ شدن روح آدم بشه.