۱۳۸۳ خرداد ۲۹, جمعه


به شريعتی و پروژه او به اشکال متفاوتی می توان پرداخت... اما ظاهرا نمی شود او را به روی خود نياورد. او همچنان هست. چه به عنوان علت العلل شوربختی های ما، چه به مثابه طبيب جمله علت های ما...

************************************************

بسياری از پيرترها هر وقت ياد جوانی شان می افتند، ياد شريعتی می کنند. برخی با نوستالژی، عده ای با خشم :

""برخی خشن بوده اند و بيزار از اين همه خشم بياد می آورند که شريعتی آنها را جنين خواسته بود. برخی متشرع بوده اند و امروز سرخورده از آن به ياد می آورند که دست پرودگان او بوده اند. برخی صوفی مسلک بوده اند و به ياد می آورند که شريعتی آنها را به زندگی خوانده است. برخی تندرو بوده اند و به ياد می آورند که شريعتی به آنها گفته برای عمل کردن هيچ وقت دير نيست. بی مايه فطير است. برخی بی دين بوده اندو به ياد می آورند که شريعتی آنها را به صراط مستقيم دعوت کرده است. کسانی سر در روزمرگی داشته اند و به ياد می آورند که شريعتی جشمانشان را به ديگری و سرنوشت او باز کرده است. برخی با حج شده اند حاحی. کسانی با پس از شهادت شده اند چريک. قليلی با پدر، مادر، ما متهميم سر برداشته و به جنگ با سنتهای موهوم برخاسته اند. بسياری با امت و امامت شده اند سربازان نظام ولايی. به نام حسين وارث آدم برخاسته اند و به يمن مذهب عليه مذهب پشت کرده اند به قدرت. هستند کسانی که با هبوط افتاده اند به کوير تنهايی و خلوت و سالها سر در گفت و گوهای تنهايی خود دارند. همه اين تجربه های زيست شده، به رغم تفاوت ها و گاه تناقضات تراژيکی که با يکديگر دارند در يک چيز مشترکند و آن حرکت است، جابجا شدن. از نقطه ای به نقطه ای رفتن. جرکتی که زاييده دلهره و اضطراب در جان و روان افراد بوده است. ميل به متفاوت بودن، آن قبلی نبودن. جور ديگری بودن. بد و خوبش موضوع ديگری است. نفس بودن، نه فقط نفس کشيدن. شدن، نه ماندن.

*******************************************************

انديشه شريعتی يک امکان است. يک دعوت است. لم ندادن در هيچ قطعيتی. طرح مدام از کجا معلوم است. تلنگر است. آدم ناراضی اما اميدوار بار آوردن است. به هيچ صراطی مستقيم نشدن است و در جستجوی راه هايی که روندگان آن کمند. انديشه اقليت است، مشکوک به هر اکثريتی. مشکوک به هر مد و آلامدی، چه متشرعانه، چه عالمانه، چه روشنفکرانه.

همين است که برای بقای خود هيج نيازی به اجماع ندارد.

بخشهايی از مقاله "شريعتی، مرتد يا منحط"، سوسن شريعتی، روزنامه شرق