سیلوان، یه وبلاگ دوست داشتنی. اونقدر که بنشینی همه وبلاگش رو چند ساعته بخوونی!
"دیشب بعد از مدتهای خیلی زیاد موقع درس خوندن یه موجودی اونقدر تو سرم چرخید و چرخید و منو با خودش برد که وقتی به خودم اومدم دیدم بدون اینکه حتی گذر یک ثانیه اش رو حس کنم بیشتر از بیست دقیقه گذشته! دلم برای این حال و هوا، برای اونروزها، برای این حواس پرتیهای لذتبخش تنگ شده بود. وقتی به خودم اومدم خنده ام گرفت. "