۱۳۸۰ دی ۱, شنبه

واسه اين آخر هفته چه برنامه ها که نداشتم. از رفتن به کوه گرفته که از شدت باحالی و سرزندگی دوستان، از 7 يا 8 نفری که اول هفته با خونگرمی وعده همسفر شدن با ما را داده بودند ،تا ظهر پنجشنبه فقط خودم و سايه مو و ...باقی مونده بوديم، تا رسيدگی به درسهای عقب مانده (که اين صفت عقب مانده را سالهاست با خود يدک می کشد.)تمرين گيتار ،مطالعه شونصدتا کتاب ونوشتن Blog آخر هفته (که احتمالا بايد Blog ويژه ای باشد).
با منتفی شدن مورد اول ،پيش خودم گفتم : مگه خدا چند تا آدم باحال مثل من آفريده ،اين دوست های ما اصولا اين مدلی هستند، بي خيالشون،مثل هميشه بجای صعودهای جسمانی تو اتاقم می نشينم و به معراج روحانی مي رم!(اينکه کجاها ميرم ،بماند.)اينجوری به همسفر هم احتياج ندارم.

ازبين item های باقيمانده ،معلومه که شخصيت مرتب و منظمی(!) مثل من به درسهايش بيش از هر چيز ديگر اهميت می ده.در نتيجه سعی ميکنه کارهای ديگرشو هرچه زودتر تمام کنه تا به معشوق خودش برسه.
لازم به توضيح که اين شخصيت علاوه بر اينکه خيلی منظمه ،داراي يک ضمانت اجرايی خيلی قوی هم هست ،لذا اکنون که ساعت 4 صبح شده و فقط 5 ساعت تا شروع روزمرگی باقی ،فقط تونسته ظرف اين 10 ،12 ساعت يک قسمت از کتاب گفتن يا نگفتن "صادق زيباکلام" رو بخونه(بعدا واستون بيشتر ازش صحبت ميکنم)و الان هم که می بينيد ،با Blog عزيزش خلوت کرده و داره نوازشش ميکنه.

راستی تا يادم نرفته ،بايد از خورشيدخانم بخاطر لطفی که در حق من کردند و SOP منو review کردند و اشکالاتش رو خيلی شيک برطرف کردند ،تشکر کنم.کمترين اثر کارشون اين بود که من مجور نشدم برم دست به...
(ببخشيد دامن)رفيقهای نارفيق خودم (که متاسفانه آدم چهره شونو بيشتر از هر کس ديگه می بينه)بشم.غلاوه براين فکر می کنم شرمندگي الکترونيکی از شرمندگي فيزيکی(!)و حضوری خيلی بهتر باشه.ولی خودمونيم ها ،آدمها تو Email های رسمی شون چقدر جدی و امامزاده می شند!!!

شخصيت هفته : صادق زيباکلام (بعدا واسه تون ميگم چرا به اين مهم دست يافتند!)
آهنگ هفته : ( natasha dance ( Chris De Burgh
سوال هفته : عاشق تر از من چه کسي؟