بالاخره بعدازمدتها از ترک سينما خارج شدم(آخه چندتا امتحان مهم داشتم که مثلا درتعيين سرنوشت آينده مهم تلقی مي شد.)اون هم با چه فيلمی ،سگ کشي استاد.
جالبه يا شايد مسخره که يکی از دلايلي که من کمتر به سينماهای عمومی ميرم اينه که اصولا خلايق با انضمامات تشريف مي آرندو ديدن اين صحنه هااين شخصيت رو که مثل کرگدن تنها سفر مي کنه ،وارد مد خاصی ميکنه(بدون اينکه بخوام اونها رو تحقير کنم يا اينکه دلم بخواد جای اونها باشم)در نتيجه سعی مي کنم من هم با يک انضمام(ازجنس خودم)به سينما برم، چون تنهايی فيلم ديدن تو اين محيطها واقعا کوفت آدم ميشه!
بااين وجود فيلمهای خاصی هستند که واسه ديدن اونها همه اين احساسات رو ناديده انگاشته و تنها و پرغرور به ساحت سينما قدم ميگذارم و سگ کشی هم به چنين مرحله ای رسيده بود.
آره خلاصه فيلم رو ديدم.هنوز فکر مي کنم خيلی از حرفهاي فيلم رو نگرفته باشم، ولي به عنوان برداشت اول اين چيزها رو مي تونم بگم. اگه بخوام فيلم رو در يک جمله خلاصه کنم ،بايد بگم "واقعيت محض" بود.يعني شايد به جرات بشه گفت که هيچ صحنه ای از فيلم نبود که فکر کنی از عالم افکار کارگردان به فيلم اضافه شده يا از حربه تحريک احساسات مخاطب استفاده شده.چنين اثری در جامعه ما که ازعدم شفافيت عجيبی رنج ميبره، طوری که حتی در برخوردباخودمون دچار سانسور می شيم،يک غنيمت گرانبها محسوب ميشه.تعداد صحنه هايی از فيلم که لبخند می زدی ،متعجب می شدی،غمگين مي شدی يا به خنده می افتادی بسيار کم بود.اما اگر واقعا واسه ديدن فيلم رفته بودی تو اين 2 ساعت چشمهات به پرده سينما خيره بود و ذهنت با شخصيتهاي فيلم همسفر. وقتی هم از سالن سينما بيرون مي اومدی ميديدی کارگردان تورو نخندونده، نگريونده ،حيرت زده نکرده ، دلت رو گرم نکرده، ولی اعتراف می کردی که واقعيت رو بهت گفته ،هر چند تلخ و باعث شده در راه بازگشت(اگه انضمامات تو رو همراهی نکنند!)به اين سوالها فکر کنی :
-چرا نگاه مردان جامعه ما به زن(در معنای انتزاعيش)اينقدرآلوده ست.تجربه 2 سال برقرای قوانين اسلام(بابرداشت خاص آقايان)در اين جامعه چه حاصلی جز هرزه تر کردن و حريص تر کردن نگاه مردان به زنان و راه يافتن سکس درعادی ترين رابطه های اجتماعی داشته؟چه بخوايم چه نخوايم ،بايد قبول کرد که محدوديتهای ايجاد شده در جامعه باعث شده که حتی رابطه های عادی اجتماعی بين مرد و زن در جامعه ما، کمی تا قسمت زيادی در پايين تنه سير کنه.(بجز اون اقليت امامزاده صفرکيلومتر که با عرض پوزش از همه اونها بايد بگم که اکثريت اونها بخاطر "ببويی" خودشون به اين صفت ويژه آراسته شده اند.طفلک ها شايد هم اونقدر سرشون شلوغ بوده که هنوز فرصت نکردند پلاستيک "عضو شريف" رو باز کنند!"
-فلسفه حجب و حيای زن واقعا چيه؟چرا بايد از گوهرهاي خود (هرگونه سوءاستفاده ممنوع!)محافظت کنه ؟به خاطر عمل به تکليف شرعی ،بخاطراينکه اگه خطا کنه باباش يا شوهرش فلانش می کنند؟بخاطرحفاظت از عضوک شريفه؟ بخاطر پيمان بستن با شريک زندگی ؟بخاطر اينکه خلافش با عرف جامعه سازگار نيست؟يا اصلا :
" بخاطر احترام به خود، بخاطر اينکه ثابت کند او چيزی بيشتر از پايين تنه اش است که اينهمه مورد توجه و علاقه مذکران واقع شده، براي اينکه ثابت کنه از نگاههای هرزه و آلوده ديگران به خودش متنفره"(همون چيزي که شخصيت اصلی داستان تو يکی از صحنه های برخورد با يکی از گرگهای هرزه صفت فيلم تکرار ميکنه"نقل به مضمون")