من با دنياي شما Blog نويس ها، با لينکي که يکي از سايت ها به بلاگ يکي از دوستان( خورشيدخانم ) داده بود ،آشنا شدم.هر چند با نوشتن گفتگوهاي تنهايي خود چندان هم بيگانه نيستم ،ولي آشنايي با اين شکل جديد ارتباط يعني Web Log برايم خيلي جالب بود.چرا که مي توانيم صادقانه ترين و با عظمت ترين حرفهاي خود را ،حرفهايي را که از عميق ترين و پنهان ترين لايه هاي وجودمان حکايت مي کنند را ،رک و بي پرده ،با خود و با مخاطب هاي آشناي خود در ميان بگذاريم. خاصيت ديگر اين نوشته ها که خيلي براي من جالب است، همان عدم تبعيت و دربندي آنها در يک قالب و شکل مشخص است. مخاطب اين حرفها را هم نمي شناسيم(بجز خودمان) ،ولي مي دانيم که حرفهاي ما را حس مي کند.همين بي حد و مرزي هاست که اينگونه حرفها را از حرفهاي کليشه اي و صدمن يک غاز روزمره متمايز مي کند و نوشتن و خواندن آنها را جذاب مي کند.
ولي حداقل يکي از ويزگيهايي که اين پروتکل (Web Log) به قالب قديمي يادداشت هاي روزانه اضافه کرده است، اين است که مي توانيم آنها را در صرف کمترين زمان با ديگران قسمت کنيم. حرفهايي که قبلا برروي کاغذهاي پراکنده و غبارگرفته در گوشه اتاقمان زنداني بودند و شايد سالها مي گذشت و کسي از آنها آگاه نمي شد،اکنون بربالهاي Blog ها سوار ميشوند و خود مخاطب خود را جستجو مي کنند.
يعني با نوشتن، وحشت تنهايي و غربت خود را فرياد مي زنيم و با يافتن مخاطب خود(با کمک Blog ) کمي تسکين مي يابيم.
اي مخاطب عزيز و ناآشنا ،از امروز سعي مي کنم هميشه با تو صحبت کنم .شايد فردا به مخاطب آشناي من تبديل شوي. از تو هم مي خواهم که براي من ،براي ما بنويسي ،از
پنهان ترين احساساتت، از عميق ترين دردهايت و از نگفتني ترين حرفهايت ،که:
"ارزش هر انساني به اندازه حرفهايي است که براي نگفتن دارد"