نيک کيو يه جا می گه : "کم کم گرايشت را به مسائل غيرعقلانی از دست می دهی و می دانی انرژی ات کفاف همه خواسته های غيرمنطقی ات را نمی دهد.
پس از ميان ريل های وحشيگری خارج می شوی و به هر لحظه از زندگی چنگ می زنی تا چيزی از آن بدست آوری"
و اين به طرز عجيبی با آخرين يافته هات از زندگی همزمان می شه :
زندگی خيلی بزرگه. من هم واسه هضم کردنش خيلی کوچيکم.
تازه بعد از کلی پروسه گوارشی، آخرش چيزی که واست می مونه و ارزش جذب شدن رو داره، يه اپسيلون بيشتر نيست. بقيه ش می شه جزو فضولات زندگی و معلومه که چه مقصدی پيش رو داره!
اينه که بايد به تصوير مه گرفته اون cowboyدوست داشتنيت نيگاه کنی و بگی : "خداحافظ گاری کوپر"