کدام ملی گرایی؟
سرمقاله خوب محمد قوچانی در یک وجب آزادی در فضای تنگ و خفقان گرفته مطبوعات
"مليت در اينجا به معناى ابراهيمى بودن يا آريايى بودن نيست، به معناى ايرانى بودن است. به معناى هر كسى است كه در ۱۹۵/۶۴۸/۱ كيلومتر مربع خاك ايران زندگى مى كند يا به جبر روزگار ناگزير از مهاجرت شده است اما هنوز در هواى ايران نفس مى كشد.
پذيرش ملى گرايى از اين دست مى تواند از ثبات و استوارى دولت ايران بر حقوق هسته اى خود آغاز شود اما به انتخابات آزاد ختم شود. از حقوق هسته اى شروع شود و به حقوق بشر پايان يابد. حتى ايرانيان مقيم آمريكا نيز از دستيابى كشورشان به انرژى اتمى خشنود خواهند شد. فراتر از اين، (اگر امنيت ملى ايران در معرض تهديد قرار نگيرد) شهروندان ايران از دستيابى كشورشان به سلاح هاى بازدارنده هسته اى حمايت مى كنند (همچنان كه شهروندان آمريكا، فرانسه، انگليس، روسيه، چين، پاكستان، هندوستان و... حمايت مى كنند) اما به شرط آنكه قطعات اين پازل كامل شوند و آنان به عنوان شهروندان آزاد مستقل از عقيده و انديشه خويش به رسميت شناخته شوند و بتوانند نه تنها در پرونده هسته اى اعمال اراده كنند بلكه در همه جا حاكميت ملى خويش را اعمال كنند. درواقع اگر به اين پرسش ها پاسخ داده شود كه كدام ملى گرايى؟ اقتدارگرايى يا آزاديخواهى؟، البته همه ما ملى گرا هستيم. "