بايد «آدم» بودن را در خود به ياد آوريم
ببينيم كه خود شريعتي درباره «كوير» چه مي گويد :
(( كوير ، مي كوشد تا به ياد تو كه غرقه در آب و آبادي زندگي شهري ، آورد كه :
اي خو كرده به غربت ، غرقه در روزمرگي ، دنيا ، اي به صدها بند نياز چسبيده به خاك ! اي در بهشت بي دردي و نابينايي دل خوش كرده و خود را قطعه قطعه ، نواله ي سگهاي هار لحظه ها و نيازهاي دروغين كرده ، اي قرباني مصرف ! كالاي مصرفي مصرفهايت ! اي غربت ، زندگي بورژوازي و فلسفه مصرف ، عطش عزيزت را فرو ننشانند ! شعله ي عشق را در جنسيت فرو نكشند ، آب كم جو ، تشنگي آور بدست ! چه آرامش مرده و برخورداري مرداري ! عطش ، دغدغه ، عشق ، جدايي ، غربت ، بيگانگي از خويش ... همه يعني : « خودآگاهي » ! آنچه در آباديها از آدم مي گيرند ، در كوير مي توان بدست آورد. ))
( گفتگوهاي تنهايي ، بخش دوم ، چاپ هفتم ، صفحه ي 1032)