۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

Up in the Air


یکی از راههایی که زندگی هیبت خودش را به رخ می کشد، همین سست شدن پایه فلسفه های زندگی است، همان اصولی که در روزگاری به آن مغروریم، به زندگی و همه ناملایماتش چنگ و دندان نشان می دهیم، تو گویی هیچ چیز قرار نیست تغییر کند و داریم با این اصول بر دنیا حکمرانی می کنیم. پیام زندگی ساده است: هر چیز ممکن است تغییر کند، حتی شما اصل محترم!

ولی همه اینها دلیل نمی شود وقتی آدم به تماشای آقای جرج کلونی در Up in the air می نشیند، بتواند ذره ای سستی در این شخصیت مطمئن متصور شود. آقای کلونی قادر است در دو سوم اولیه داستان با اعتماد به نفس بی نظیرش در حرفه و زندگی شخصی چنان شخصیت شکست ناپذیری از خود به ما نشان دهد که باور کنیم این آدم هیچ وقت در یک رابطه جدی درگیر نخواهد شد، می تواند سالها در انجام کاری که شرکتها از انجام آن عاجزند ترکتازی کند، تا ابد می تواند با یک بَک-پک در آسمانها به زندگی خود ادامه دهد و چه بسا کسب 10 میلیون مایل به عنوان مسافر پررفت و آمد بتواند (هر چند به طنز) تنها هدفش در زندگی باشد.

ولی واقعیت این است که آقای کلونی نمی تواند واقعیت های دراماتیک زندگیش را تا ابد پشت نگاه نافذ و لبخندهای ریزش پنهان کند. نمی تواند برای همیشه صبحها چشم بگشاید و معشوقه اش را لباسپوشان در حال عزیمت به شهر دیگری ببیند. نمی تواند تا ابد در شبهای تنهایی با ارسال اس.ام.اس معاشقه کند. نمی تواند در مهمانی ها همیشه آن مرد تنهای گوشه نشین کنار بار باشد. نمی تواند هر هفته با یک آپارتمان خالی کوچک به عنوان خانه مواجه شود. این است که در ابتدای یکی از سخنرانی های روتینی که قرار است از رموز زندگی بدون کامیتمنت و تنها با یک بک-پک صحبت کند، کم می آورد، زبانش می گیرد و نمی تواند ادامه دهد؛ و این یکی از بهترین لحظه های فیلم است. کلونی شکست ناپذیر، ضعفش را می پذیرد و می خواهد عقب نشینی کند، ولی متوجه می شود که سنگری در کار نیست و زیر پایش خالی شده است. چهره بهت زده آقای کلونی وقتی از معشوقه اش می شنود که برای او تنها یک "پرانتز"، یک راه فرار از زندگی روزمره زناشویی اش بوده، شاید ضعیف ترین چهره ای باشد که از او دیده ایم.

کلونی شکست خورده، با همه ضعفهایش، به یک نحو آبرومندی در انتهای داستان در بین ابرها فید می شود. ولی آدم همینطوری با خودش فکر می کند کاش در زندگی واقعی به وقت این خالی شدن ها، به وقت ترک خوردن سپر عقاید، آدم سنگری، پناهگاهی، کنج امنی داشته باشد که به آن پناه بیاورد.